کد مطلب:28536 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

نامه امام به کوفیان












2302.امام علی علیه السلام- در نامه اش به كوفیان-: «به نام خداوند بخشنده مهربان.از علی امیرمؤمنان به مردم كوفه.سلام علیكم! همانا خداوندی را سپاس می گویم كه جز او خدایی نیست.امّا بعد؛ به راستی كه خداوند، حاكم عادل است."لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ و وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ ی مِن وَالٍ؛[1] سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند و چون خدا برای قومی [ به خاطر اعمالشان] اراده بدی كند، هیچ چیز مانع آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود".

همانا شما را از خودمان خبر می دهم و نیز از كسانی كه به سوی آنان رفتیم، یعنی جمیّعت بصریان و كسانی از قریش و سایر قبیله ها كه به همراه طلحه و زبیر بودند، پس از آن كه آن دو عهد و بیعت خود را شكستند.

هنگامی كه اخبار آنان و رفتاری كه با كارگزارم عثمان بن حُنَیف داشتند، به من رسید، از مدینه حركت كردم تا وارد ذو قار شدم.آن گاه، فرزندم حسن و عمّار و قیس را به سوی شما فرستادم تا شما را برای [ گرفتن] حقّ خدا و حقّ پیامبرش و حقّ ما، بسیج كنند.برادران شما به سرعتْ مرا پاسخ گفتند و بر من وارد شدند.با آنان و با پیشی گیرندگانشان به سوی طاعت خدا، حركت كردم تا در پشت بصره اُتراق نمودم.

با فراخواندنِ آنان، راه عذرشان را بستم و دلیلْ اقامه كردم و از لغزش های مرتدّان قریش و دیگران درگذشتم و از آنان خواستم به خاطر بیعت شكنی و شكستن عهد خداوند با من، توبه كنند؛ ولی آنان سر باز زدند و جز به پیكار با من و همراهان من و فرو رفتن در گم راهی، رضایت ندادند. پس به جهاد با آنان برخاستم.

پس، از آنان جمعی كشته شدند و جمعی به شهرشان گریختند.آن گاه، آنان چیزی را از من درخواست كردند كه من آنان را به همان فرا می خواندم، یعنی كنار نهادن جنگ. من هم پذیرفتم و شمشیر از [ تعقیب] آنان برگرفتم و در نیام كردم و راه عفو و گذشت را در میان آنان در پیش گرفتم، و حق و سنّت را در میانشان به اجرا گذاردم و عبد اللَّه بن عباس را به [ حكومت] بصره گماردم و اینك- اگر خدا بخواهد- به سوی كوفه روانم.

زَحْر بن قیس جُعفی را به سوی شما فرستادم تا از او درباره ما و جملیان- كه از سرِ اكراه، حقّ ما و خدا را كنار زدند- سؤال كنید تا او آگاهتان سازد. والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته!».

این نامه را عبید اللَّه بن ابی رافع در جمادی اوّل از سال سی و ششم هجری نوشت.[2].









    1. رعد، آیه 11.
    2. الجمل: 398، الإرشاد: 258/1، الشافی: 329/4، معادن الحكمة: 85/447/1.